هشدار وزیر بهداشت: ۵۰ درصد مردم دچار بی‌تحرکی هستند رسانه عبری فاش کرد: یک پنجم نظامیان رژیم صهیونیستی در آستانه طلاق هستند مصرف نگران‌کننده دخانیات به‌ویژه در میان نوجوانان و زنان پیام رئیس جمهور پزشکیان به پاپ لئو: ایران، پیام‌آور صلح، عدالت و گفت‌وگوی بین ادیان است دیابتی‌ها برنج و نان بخورند یا نخورند؟ وحید دستجردی: تأمین سالن‌های عقد و عروسی باید به عهده شهرداری‌ها باشد زلزله گزنک مازندران خسارتی نداشت (۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴) خروپف زنگ خطری برای بیماری قلب، عروق و  ریه | هشدار شبانه قلب رونمایی از تمبر الواح هخامنشی استعداد فرزندان در بن‌بست فقر پدران! تبهکار مخوف تبعه خارجی به دام پلیس مشهد افتاد ممنوع‌الخروجی بدهکاران مهریه حذف می‌شود؟ انهدام باند موسرخه در مشهد شورای ویژه اشتغال‌زایی دانش‌آموزان راه‌اندازی خواهد شد گزارشی از حضور نصفه‌نیمه کارمندان در ساعت ۶ صبح | خواب‌ماندن از قانون! ممنوعیت توزیع کتب درسی خارج از سامانه الکترونیکی بودجه‌ای برای تکمیل موزه‌های درحال‌ساخت نداریم آیا روغن زیتون هم فاسد می‌شود؟ هشدار سازمان غذا و دارو: عرقیات فاقد مجوز بهداشتی نخرید عظیمی‌راد: به جای مانع‌تراشی باید معلمان را حمایت کنیم دانش‌آموزان باید در حوزه تولید ابزار هوش مصنوعی آموزش ببینند انهدام ۲ باند کانال‌های جعلی تلگرامی | مجازات انتشار تصاویر خصوصی دیگران در فضای مجازی چیست؟ ابرهای عربستان در ایام حج بارور می‌شوند سقف حقوق بازنشستگان تأمین‌اجتماعی در سال ۱۴۰۴ حدود ۷۲ میلیون تومان است | ۶۰ درصد بازنشستگان حداقل‌بگیر هستند «دوغ» بهترین نوشیدنی برای فصل گرما وزیر آموزش‌ و‌ پرورش: هدف از برگزاری اردوهای راهیان نور، تربیت دانش‌آموزان است احکام حقوق بازنشستگان و مستمری‌بگیران تأمین‌اجتماعی صادر شد + لینک مشاهده احکام جداول برنامه درسی رشته‌های شاخه فنی و حرفه‌ای و کاردانش ابلاغ شد جزئیات جدید درمورد امتحانات نهایی | نحوه برخورد با متخلفان امتحان نهایی چطور خواهد بود؟ ثبت یک غار جدید در کرمان
سرخط خبرها

آغوش همیشه گرم بابا

  • کد خبر: ۸۴۴۴۷
  • ۲۶ مهر ۱۴۰۰ - ۱۱:۵۴
آغوش همیشه گرم بابا
محمدرضا امانی - نویسنده

درحالی که ۲ انگشت بابا را در مشت می‌فشردم و هراسی در رگ هام جاری بود، به جاده خالی چشم دوخته بودم و فکر می‌کردم اگر هوا تاریک بشود و مینی بوس از راه نرسد، می‌خواهیم چه بکنیم؟

کلاس سوم ابتدایی بودم و کمی از سگک کمربند بابا بلندتر بودم. آن روز، غروب پنجشنبه‌ای در اواخر تابستان بود و من و بابا کنار جاده فرعی ایستاده بودیم تا مینی بوس روستا برسد و ما را سوار کند؛ مینی بوسی که برایم یک کشتی نجات بود.

آن زمان‌ها مثل حالا نبود که حتی وسط برهوت هم قطار خودرو‌ها را ببینی که آن دور‌ها می‌گذرند. روستا فقط یک مینی بوس داغان و فرسوده داشت که صبح‌ها به شهر می‌رفت و عصر‌ها هم بر‌ می‌گشت.

هوا داشت تاریک می‌شد و شک داشتیم که مینی بوس گذشته است یا نه. غرق در خیالات کودکی به دسته گرگ‌ها فکر می‌کردم که به زودی به ما حمله خواهند کرد. هر لحظه که می‌گذشت، از ترس بیشتر خودم را به پا‌های بابا می‌چسباندم.

زمستان قبل در سحرگاه یخ بندانی که برف تمام دشت را سفید کرده بود، از روی پشت بام گرگ‌ها را دیده بودم که آن دور‌ها بر سر لاشه الاغ همسایه مان جست و خیز می‌کردند. هوا به قدری سرد بود که وقتی نفس می‌کشیدم، سینه ام را می‌سوزاند. زوزه گرگ‌ها تمام اهالی روستا را روی پشت بام‌ها کشانده بود تا شاهد ضیافت هولناک گرگ‌ها باشند.

نمی‌دانم آن لرزی که به جانم افتاده بود، از سرما بود یا از دیدن گرگ ها. بابا بغلم کرد و میان پوستینی که بر شانه انداخته بود، جایم داد. گرم شدم و همان جا به خواب رفتم.

اما آن غروب تابستانی هیچ پشت بامی نبود تا ما را از شر حیوانات وحشی در امان بدارد؛ فقط جاده‌ای بود وسط بیابان که عین مار سیاهی پیچ وتاب می‌خورد و در پشت کوه‌ها ناپدید می‌شد. خانه امن ما پشت همان کوه‌ها بود.

دیگر طاقت نیاوردم و آن پرسشی را که در ذهن کودکانه ام به بزرگ‌ترین سؤال دنیا بدل شده بود، به زبان آوردم: «اگر مینی بوس رفته باشد چه؟!» تنها لحظاتی بعد از این حرف بود که قلبم آرام گرفت. بابا لبخندی زد و انگار که ترسم را فهمیده باشد، دست هایم را گرفت و من را روی پشت خودش جا داد و پیاده به راه افتاد.

چشمم به زمین بود و در تاریک روشنای دم غروب خار‌هایی را می‌دیدم که از وسط آسفالت سر بر آورده بودند. وقتی بیدار شدم، در اتاق خانه خودمان در روستا بودم. هیچ کس در اتاق نبود، اما صدای خنده جمعیتی را از حیاط می‌شنیدم.

بعد‌ها که بزرگ‌تر شدم، خیلی اوقات می‌شد که آن جاده را پیاده تا روستا رفتم. آن قدر‌ها هم که خیال می‌کردم طولانی نبود، اما برای همیشه در زندگی هر وقت خودم را وسط یک برهوت تنها می‌بینم، ترس به سراغم می‌آید که اگر هوا تاریک بشود چه؟! به بابا فکر می‌کنم و حتم دارم که هرطور شده است، من را به خانه می‌رساند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->